به گزارش خبرگزاری حوزه از یزد، بانو کامیلا سلستینو پیش از ظهر امروز با حضور در جمع بانوان طلبه مهریزی در مدرسه علمیه الزهرا سلام الله علیها اظهار داشت: از ابتدا دین مسیحی داشتم، اما پایبندی زیادی به عبادات مسیحیت نداشتم، ولی به خاطر مادرم که توصیه میکرد فرزندانش انسانهای معتقدی باشند، به کلیسا میرفتم.
وی افزود: از همان کلاس اول دبستان سوالاتی از جمله «چرا حضرت عیسی (ع) پسر خداست؟»، «پسر حضرت آدم نیست؟»، «چرا حضرت مریم (س) مادر خداست؟، «نیازمندی خدا به داشتن فرزند؟»، «چرا یک انسان گناهکار باید در محضر انسان گناهکار دیگر به گناهش اعتراف کند؟» میپرسیدم و یا حتی حضرت مریم (س) را مادر خدا معرفی میکردند، در حالی که در جای دیگر مادر عیسی (ع) بود و کسی برای این تناقضهای انجیل پاسخی به من نمیداد.
بانوی تازه مسلمان شده برزیلی، تصریح کرد: در کودکی به خاطر تأمین مخارج بیماری ناگهانی مادرم مجبور شدم هم درس بخوانم و هم کار کنم و این کار کردن تا بعد از دیپلم ادامه یافت و به شهر دیگری مهاجرت کردم، در حالی که از مسیحیت و خدا هم جدا شده بودم.
سلستینو ادامه داد: تا آن زمان به دلیل تبلیغات منفی علیه مسلمانان از جمله خشونت طلبی و تروریست معرفی کردن آنان، علاقهای به آشنایی با دین اسلام نداشتم، ولی در مغازه فردی مسلمان و لبنانی در آن شهر مشغول به کار شدم و رفتار او با خانوادهاش به خصوص مهربانی با دخترش، ذرهای از خشونت با زن و دخترش را مشاهده نکردم و به اسلام علاقه مند شدم.
وی گفت: تا آن زمان نماز خواندن مسلمانان را ندیده بودم و از روی کنجکاوی درباره نماز سوال کردم که آن مرد لبنانی کتاب «اسلام، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، اهل بیت علیهم السلام» را به من داد تا مطالعه کنم.
بانوی تازه مسلمان شده، خاطر نشان کرد: در کتاب با مطالعه سوره توحید و اعلام بی نیازی خداوند به هر چیزی، قلب من را زنده کرد و گمشده خود یعنی خداوند را یافتم و با خواندن این کتاب با مفهوم خداوند در اسلام آشنا شدم.
سلستینو، تصریح کرد: با مطالعه داستان امام حسین علیه السلام متحول شدم و خود را پیدا کردم و از آن به بعد کتابهای زیادی درباره دین اسلام و مذهب تشیع مطالعه کردم و تصمیم گرفتم مسلمان شوم.
بانوی تازه مسلمان شده برزیلی، اذعان کرد: شش ماه به طور دقیق و مفصل درباره اسلام تحقیق کردم و کتاب خواندم تا اینکه به مسجد محمد رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم سائو پائولو رفتم و شهادتین را گفتم.
خانم سلستینو، ابراز کرد: از همان ابتدا شیعه شدم و جالب اینکه وقتی امام مسجد تاریخ تولد من را دقیق بررسی کرد، متوجه شد تولد من همزمان با نیمه شعبان بوده است، برای همین اسم اسلامی من «نرجس» شد.
وی ادامه داد: مجبور بودم برای یادگیری زبان عربی و نماز به مسجد شهر که تا محل کار و زندگی من دو ساعت فاصله داشت، بروم و همین رفت و آمد ها باعث شد تا چند نفر را هم مسلمان کنم.
بانوی برزیلی بیان کرد: تعداد لبنانیهای مسلمان در برزیل چند برابر جمعیت کشور لبنان است، ولی آنان برنامهای برای ترویج دین اسلام در برزیل ندارند و تعداد مساجد در شهری با وسعت ۱۰ برابر شهر تهران تنها دو مسجد است، در حالی که وهابیت از این فرصت برای تبلیغ خود استفاده میکردند.
بانوی تازه مسلمان برزیلی، بیان کرد: یک سال بعد یک روحانی ایرانی برای ایجاد یک مرکز اسلامی به برزیل و شهر محل زندگی من آمد و چون به صورت خودجوش در مسجد به زبان پرتغالی به تبلیغ دین اسلام میپرداختم، آن روحانی از من برای کار در مرکز اسلامی دعوت کرد و مدتی را به عنوان مترجم برای علاقه مندان به آشنایی با دین اسلام فعالیت میکردم.
خانم سلستینو افزود: وقتی روحانی ایرانی علاقه من به مطالعه و تدریس و تبلیغ را دید از من دعوت کرد تا برای ادامه تحصیل به ایران بروم، ولی به خاطر بیماری مادرم و تأکید دین اسلام ابتدا مایل نبودم تا اینکه به طور اتفاقی ماجرا را برای مادرم تعریف کردم و او گفت موقعیت را از دست نده و دینی که تو را با خدا و حضرت عیسی (ع) و حضرت مریم (س) آشتی داده، بسیار خوب است.
وی، ادامه داد: برای ادامه تحصیل به جامعة المصطفی آمدم و پس از مدتی با پسری ایرانی آشنا شدم که خادم مسجد جمکران بود و ازدواج کردیم.
بانوی برزیلی، عنوان کرد: شرط ازدواج من با این پسر ایرانی تبلیغ دین اسلام به زبان پرتغالی بود که ایشان هم این شرط را پذیرفت و هم اکنون با گذشت شش سال از مسلمان شدنم، در یک کانال مجازی به زبان پرتغالی به تبلیغ دین اسلام میپردازیم و به این واسطه چند نفر مسلمان شدهاند.
سلستینو، با اشاره به اینکه با دیدن چادر در مسجد عاشق آن شدم گفت: من بعد از مسلمان شدن حجاب را انتخاب کردم، ولی باز هم مشکلاتی داشتم از جمله گران پول کافی برای تهیه روسری نداشتم برای همین یکسال طول کشید تا حجاب کامل داشته باشم.
وی ادامه داد: وقتی در برزیل با چادر در خیابانهای سائو پائولو رفت و آمد میکردم، مردم مرا مسخره میکردند و ناسزا میگفتند، ولی اصلاً توجهی نمیکردم و سکوت میکردم و حتی بعضی وقتها برایشان توضیح میدادم، ولی متأسفانه تبلیغات ضد اسلام در برزیل زیاد است.
انتهای پیام/۳۱۳/۴۷
نظر شما